《鲁拜集》64
ای دل چو نصیب تو همه خون شدن است
احوال تو هر لحظه دگر گون شدن است
ای جان تو در این تنم چه کار آمده یی
چون عاقبت کار تو بیرون شدن است
心啊,你无时无刻不受痛苦煎熬,
你时时都感到新的不安与焦躁。
灵魂啊,你何必附到我的躯体,
最终还是要飞离,迹灭形消。
《鲁拜集》65
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم
و ز طاس سپهر سر نگون سوده شدیم
در دا و ندامتا که تا چشم زدیم
نابوده بکام خویش نابوده شدیم
多么遗憾,一事无成已然老迈龙钟,
人世消磨,现在已是腰弯背弓。
可悲可叹啊,不过转瞬之间,
韶华虚度,生命行将告终。
《鲁拜集》66
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو
بر درگه او شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگره اش فاخته یی
بنشسته همی گفت که کو کو کو
看那宫宇飞檐上达天都,
那原是帝王的高堂华屋。
请听那墙剁上有只布谷鸟,
声声凄冷地叫:咕、咕、咕、咕
《鲁拜集》67
ای چرخ ز گردش تو خرسند نیم
آزاد م کن که لایق بند نیم
گر میل تو با بی خرد و نا اهل است
من نیز چنان اهل و خردمند نیم
苍天啊,你的运转使我烦躁不安,
给我自由吧,我受不了约束羁绊。
你若属意于愚昧而不仁之人,
我正是这样的人,头脑愚暗。
《鲁拜集》68
ترسم که چو بیش ازاین بعالم نرسیم
با همنفسان نیز فراهم نرسیم
این دم که در او ییم غنیمت شمریم
شاید که بعمر خود در آندم نرسیم
我怕今后不能再来人间,
怕今后与挚友无缘再见。
我们共生今世,当珍惜此刻,
也许今生今世再难相见。
作者:奥马.海亚姆 ,张鸿年、宋丕方译
网友评论