《鲁拜集》147
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه ء صبح
گز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
你可知每天早晨雄鸡报晓,
为什么如此凄厉地哀嚎?
因为明镜般的黎明映出,
不经意间,又一夜寿命勾销。
《鲁拜集》148
چون نیست زهر چه هست جزباد بدست
چون هست بهر چه نیست نقصان و شکست
انگار که هر چه هست در عالم نیست
پندار که هر چه نیست در عالم هست
眼前历历如过眼烟云,
人间万物都残缺不全。
存在的一切你可视为乌有,
不存在的你也可认为就在眼前。
《鲁拜集》149
ای بیخبر از کار جهان هیچ نیی
بنیاد تو باد است و زان هیچ نیی
شد حّد وجود تو میان دو عدم
اطراف تو هییچ و در میان هیچ نیی
无知的人们啊,你本无影无形,
你原本不过是一阵清风。
你的生命介于两个虚无之间,
你的周围和内心也都是虚空。
《鲁拜集》150
مشنو سخن زمانه ساز آمد گان
می گیر مروّق از طراز آمد گان
رفتند یکان یکان فراز آمد گان
کس می ندهد نشان باز آمد گان
不要听信世故小人的信口雌黄,
且饮下塔拉兹美女献上的佳酿。
来到世上的一个个远去,
可有哪个晓得他们的近况?
作者:奥玛.海亚姆,张鸿年、宋丕方译
网友评论